۱۳۹۱ بهمن ۹, دوشنبه

شما چگونه دارید میدهید..ادامه ؟!

یک تک چیز هایی هست که خیلی آزارم میدهد،در دسته های ژانر هم میشود گنجاندشان!
از این جلسه ها که همه بععععععله بعله میکنند..از این حرفها که نه مخالفی و نه موافقی..از این دختر ها  که فقط خوشگل اند و نجیب از این پسر ها که فقط انتلکت اند و کمی هم عجیب!
از اینجا از همه جا...از این فکر دائم به آینده ی موهوم و نیامدنی خسته ام!از این سنجیدن و شمردن راههای ممکن رفتن ..رفتن از کجا به کجا؟مگر نه اینکه هر عزیمتی مقصد و مبدا ای دارد؟!...خب ما از ناکجا به کجا برویم آخر؟!این بود عدالت علی؟!
این بود وعده های حل..حل..از اقتصاد و مسکن و ایمان؟!..این بود مقام انسانیت!؟
کار به  این کارها ندارم..آزار میبینم..خوابیدن تا 1 بعد از ظهر برای من دردناک است..سختم می آید..تخت انگار از ساعت 8 به بعد توی تنم سیخ میزند..اما اینقدر از روزها و بیداری هایم زجر میکشم که خواب می شود تنها گریز..زجر میکشم هااا..اصلا همین طور دور خودم میگردم و میچرخم تمام مدت روز..و هیچ کاری را حوصله ام نمی اید بکنم..خواب هم لامصب برای ما میزند..خوابهایی میبینی که یوسف هم به عمرش ندیده...از اینجا مانده و از همه جا رانده شده ایم..از همه ی اینها بدتر این احساسی است که فکر میکنم به هیچ دردی نمیخورم..اینکه خیلی مذبوحانه کاری از دستم بر نمی اید...همه ی اینها در گوشه ی ذهنتان و و من که با آفتاب گرم 12 ظهر توی تخت مبارزه ی خواب و بیداری را میبازم..چشمهای غی کرده ام را توی نور خورشید میدوزم و فکر میکنم تنها به یک دلیل است که وارد هیچ رابطه ای نمیشوم..یعنی آن طور است موضع ام که عطایش را به لقایش میبخشم!
و آن دلیل چیزی نیست جز امر مقدس آزادی که ما اصلا درکی از ظرایف حضورش نداریم،...دختر باشید، 20 ساله باشد..مسلمان!!!در کشوری مسلمان..خوانواده ای معتقد به پشم داشته باشد ..و موصل به خشم!...توی دنیا بعد از حاتمی کیا از گشت ارشاد متنفر باشید و هوای آلوده میگرنتان را اوج بدهد تا عرش و خانه یتان بد مسیر باشد و تاکسی گیرتان نیاید و مادرتان سیگار و پدرتان الکل را از مصادیق بی بند وباری و فاحشه گری بدانند و رابطه ی آزاد در مسیر ازدواج امری مستحب باشد به شرطه ها و شروطه ها..انوقت دهنتان که سرویس شد بگویید با چه انگیزه ای ادامه دادید،که ما هم جز دادن به دنیا و به این زندگی..ادامه بدهیم!
در تعریف پسر ها همین را بگویم که از شاعبه ها و شایعا های پیرامون جلوگیری کرده باشم..پسر اگر بور باشد فتبارک الله..اما آنچه در شریعت ما پسیننده است بعد از حجب و حیا و مردانگی..پوست گندمگون و زلف هایی به روشنی نسکافه است!!!
کمی هم قد بلند!..البته که اینها همه ظاهر است....میزان حال افراد است..!
...به امامم اگر اغراق کنم..اما ان چیزی که اسمش امید هست را بدجوری از دست داده ایم..چه کنیم!؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر